ایران کشور قصه های دنیا، خاستگاه 14 قصه کهن در محدوده جغرافیایی یزد است
به گزارش وبلاگ ویکی، سرویس استان های خبرنگاران: 18 تیرماه؛ روز ملی ادبیات کودک و نوجوان در تقویم ملی کشورمان ثبت شده است.
روزی که با نام های بزرگی همانند مهدی آذریزدی شناخته می گردد که توانسته با بازنویسی متون کلاسیک و کهن به نحوی بچه ها و نوجوانان را با خود همراه کند و با کتاب هایی همانند قصه های خوب برای بچه های خوب در دل و جان بچه ها و نوجوانان بنشیند.
این روز را با نام قصه گویی نیز می شناسیم، روزی که یادآور متون کهن و بعلاوه قصه های کهن ادبیات پارسی است که توانسته تمدن و پیشینه ما را سینه به سینه منتقل کند و کودک و نوجوان و پیر و جوان را در خود جذب کند.
وبلاگ ویکی به مناسبت 18 تیر سلسله گفتگوهایی را با اهالی فرهنگ و ادب سراسر ترتیب داده است.
در این رهگذر اسدالله شکرانه به عنوان یکی از نویسندگان و پژوهشگران حوزه قصه گویی استان، جریان قصه گویی در کشور و استان یزد را مورد تحلیل و کنکاش قرار داده است.
شکرانه در ابتدای خود از تأکیدش بر تحلیل محتوای قصه گویی و پرهیز از کار کلیشه ای گفت و بیان نمود که از کار های کلیشه ای خسته شده ایم و امروز اگر می خواهیم در جامعه اثرگذار باشیم باید به سمت فراوری محتوا و جریان سازی گام برداریم.
-قصه گویی چه تأثیری بر فرهنگ مردم یزد داشته است؟
این که در شهر یزد به عنوان یکی از شهر های استان توانسته قصه گویی را در خود جای دهد امری بدیهی است ولی به طور کلی قصه امری دنیای است و منطقه ای و محلی نیست.
یزد در دایره المعارف قصه های ایران خیلی جای وسیعی ندارد و نمی توان گفت که به عنوان شهر قصه های ایران شناخته می گردد اما بر اساس پژوهش ها در حدود 14 قصه از قصه های کهن ایران تقریباً در محدوده جغرافیایی استان یزد قابل شناسایی بوده که این می تواند در تاریخ فرهنگ مردم این استان مورد توجه
اگر می خواهیم جریان قصه گویی رواج عمومی پیدا کند، صدا و سیما را دخیل کنیم اما اگر می خواهیم تفکر قصه گویی را توسعه دهیم باید قصه را برگزیده و آن ها را با شیوه های مختلف رواج دهیم.
قرار گیرد.ولی به طور کلی نمی توانیم بگوییم که یزد شهر قصه های ایران است اما اینکه در یزد قصه گویی انجام شده امری بدیهی است و قصه را مردم با حضورشان سینه به سینه نقل می کردند.
در بعضی از مکان ها قصه گویان برجستگی هایی داشتند یعنی طبقات قصه گویی شکل گرفته بود که نمونه آن را کرمانشاه، تبریز و فارس مشاهده می کنیم.
- جریان قصه گویی را چگونه می توان آنالیز کرد و آیا جریان شکل گیری قصه گویی را می توان به روایتی خاص محدود کرد؟
اگر قصد داریم به قصه بها دهیم باید تعریف دقیق تری از قصه را در اذهان مردم جا بیاندازیم بدین معنی که بر اساس تعارف انجام شده قصه فقط حسن کچل، دیو، افسانه های قدیمی و شاهزاده و حیوایان نیست بلکه این ها بخشی از قصه های ما هستند.
اگر بپذیریم که قصه روایت است باید بگوییم که روایت محصول رویداد است یعنی ما وقتی رویداد ها را روایت می کنیم از حادثه و وقایع سخن می گوییم که در حقیقت از قصه و قصه گویی حرف می زنیم.
احساس من این است که قصه، خبر و گزارش نیست که ابتدا، میانه و سرانجام داشته باشد بلکه روایت رویداد زندگی آدم ها در نسل های مختلف و حوزه های مختلف است.
انسان ها در تولد، زیستن و مرگ به عنوان سه اضطرار در زندگی مشترک هستند که من معتقدم قصه ها بر اساس این سه اضطرار شکل می گیرند.
مادری که فرزند ندارد و یا پادشاهی که فرزند ندارد یا بعلاوه نحوه زیستن مردم در وقایع مختلف و در ادامه نیز مرگ پادشاهان و افراد مختلف به عنوان نمونه ای از این رویداد ها هستند که به قصه تبدیل می شوند.
-ویژگی های برجسته قصه به نظر شما چه عواملی می تواند باشد؟
نخستین ویژگی قصه، قائم به زمان بودن آن است که در طول تاریخ و در زمان های مختلف این قصه ها روایت شده است.
ویژگی دوم قصه زبانی بودن آن است بدین معنی که لهجه ها و گویش ها را حفظ نموده یعنی اگر به قصه های قدیمی گوش دهیم می بینیم که بسیاری از واژه ها و اصطلاحات را با گویش ها و زبان های مختلف ارائه نموده است.
از طرف دیگر نیز زبان قصه فارسی است یعنی زبان ملت ما را با این قصه ها حفظ می کنیم.
اگر قصه نداشتیم خیلی از زبان خود را از دست داده بودیم و اینجاست که به حال افرادی تأسف می خوریم که بیان می نمایند
در فرهنگ یزد حتی استاد کار ها نیز برای شاگردان خود قصه می گفتند
قصه امری افسانه ای، خیال و برای تفریح است. گذشتگان ما بسیار اندیشمندتر از این بودند که این گونه فکر نمایند.از طرف دیگر نیز قصه نوعی دستور زبان و ساختار دارد و به همین علت نیز ماندگار شده است و در کنار بنا های قدیمی به عنوان ساختار های قدیمی پابرجا هستند.
ویژگی دیگر قصه روانی بودن آن است یعنی دغدغه های انسانی را بیان نموده اند و اگر کسی فرزند، خانه، مال نداشته و یا دچار ظلم بوده است در قالب قصه ها روایت شده است.
-آیا با این ویژگی هایی که برای قصه بیان نمودید، یزد نیز توانسته در این جریان نقشی داشته باشد؟
با این نگرش کلی اگر به یزد نگاه کنیم می بینیم که این استان خیلی شهر قصه ها نبوده چون در تاریخ شفاهی استان این ابعاد زیاد خود را نشان نمی دهد اما این به معنای عدم وجود جریان قصه گویی نیست.
قصه گویی به وسیله نهاد هایی مانند آموزش و پرورش و کانون پرورش فکری در استان دنبال می گردد که متأسفانه آموزش و پرورش به علت آموزشی بودن در گذشته های نه چندان دور، رویکردی به قصه گویی نداشته ولی در دهه های اخیر مقداری به این سمت حرکت نموده است.
کانون پرورش فکری از زمان شروع تأسیس خود یکی از فعالیت های اصلی خود را مبتنی بر آن قرار داده است و ما می توانیم بگوییم که پیشگام در نهاد های قصه گویی کانون بوده است.
در جمع آوری قصه های ایرانی افرادی پیشگام داریم که صادق راهنمایی، سید احمد انجوی شیرازی، امینی از اصفهان و کوهی کرمانی از جمله این افراد هستند.
در یزد می توانیم از علی اکبر شریعتی نام ببریم که با فرهنگ عامه یزد در کتاب خود، قصه های یزدی را آورده است و بیشتر به نقل قول ها پرداخته و در کنار وی نیز علی عسکر کامران کتابی به نام ننه زهرا و پسرش را چاپ نموده است.
اما مهدی آذریزدی در حقیقت از منابع کلاسیک ادب فارسی قصه هایی را برای بچه ها و نوجوانان بازنویسی نموده و مناسب حال آن ها نموده تا بتوانند بخوانند و منظورش خواندن بوده است.
چندسالی است که سازمان بهزیستی و نهادکتابخانه ها
مهدی آذریزدی از منابع کلاسیک ادب فارسی قصه هایی را برای بچه ها و نوجوانان بازنویسی نموده و مناسب حال آن ها نموده تا بتوانند بخوانند و منظورش خواندن بوده است
نیز بحث قصه گویی را دنبال می نمایند و نسبت به آن توجه نشان می دهند و در کنار آن نیز بخش خصوصی نیز وارد شده که به نوعی جریان سازی در حال صورت گرفتن است.من فکر نمی کنم که در یزد جریانی به نام قصه گویی شکل گرفته است و بتوانیم از آن نام ببریم اما با برگزاری رویداد های ملی و بین المللی در سال های اخیر به نوعی پایگاهی برای قصه گویی شده است.
-امروز جریان قصه گویی را در رسانه ها چگونه ارزیابی می کنید؟
اکنون در رسانه ها به ویژه رادیو و تلویزیون شاهد قصه های متفاوت هستیم اما همین ازدیاد قصه گویی به نوعی آفت هایی را در پی داشته است بدین صورت که فراوانی آن زیاد شده اما ارزشش کمتر شده است.
برای اینکه چیزی ارزشمند گردد، باید گزیده گردد و روی آن گزیده ها بیشتر کار گردد تا مبنا های فکری و ارزش های آن را شناسایی نموده و با شکل ها و شیوه های نوین توسعه دهیم.
اگر می خواهیم جریان قصه گویی رواج عمومی پیدا کند، صدا و سیما را دخیل کنیم اما اگر می خواهیم تفکر قصه گویی را توسعه دهیم باید قصه را برگزیده و آن ها را با شیوه های مختلف رواج دهیم.
-به نظر شما چگونه می توانیم جریان قصه گویی را در جامعه رواج دهیم؟
کار دیگر برای ترویج قصه گویی، آگاهی خانواده ها از نقش قصه است بدین معنی که قصه تنها برای تفریح یا اندرز نیست بلکه باید از این طریق قصه، تاریخ گذشته، لهجه و گویش، تجربه های گذشتگان را نقل کنیم تا بچه هامان بتوانند از این تجربیات برای پیوند با آینده استفاده نمایند.
هرچه قصه را فراموش کنیم گذشته، زبان و عواطف را فراموش نموده ایم. شاید نقش خبرگزاری ها و رسانه ها سمت و سو دادن به تحلیل قصه ها امری اساسی باشد و به نوعی در توسعه محتوا و تبیین قصه ها می توانند گامی اساسی بردارند.
در یزد در بین خانواده ها قصه گویی رواج داشته است و اتفاقاً اگر گذشته غنی فرهنگی است شاید نقش بزرگسالان در انتقال قصه ها به بچه ها را ببینیم.
-قصه گویی در فرهنگ یزد چگونه شکل گرفته است؟
در فرهنگ یزد حتی استاد کار ها نیز برای شاگردان خود قصه می گفتند و این که فقط بگوییم مادربزرگ یا پدربزرگ قصه گو، جمله ای کلیشه ای است و حتی بعضی از اوقات پیرمرد ها
اگر می خواهیم جریان قصه گویی رواج عمومی پیدا کند، صدا و سیما را دخیل کنیم اما اگر می خواهیم تفکر قصه گویی را توسعه دهیم باید قصه را برگزیده و آن ها را با شیوه های مختلف رواج دهیم.
برای یکدیگر قصه گویی می کردند و در کنار آن نیز زوج ها برای یکدیگر قصه تعریف می کردند.یزدی یکی از شهر هایی است که فرهنگ قصه گویی در آن به عنوان پایگاهی رواج داشته است.
متأسفانه این قصه ها به عنوان ساختاری برای قصه گویی نبوده اند ولی تنها به عنوان پایگاهی برای ما بوده اند.
-آیا جریان قصه گویی در گذشته با قصه گویی امروز تفاوتی دارد؟
به نظر و تعریف خودم، قصه ها در دو گروه قصه های سنتی و پساسنتی شناخته می شوند بدین معنی که قصه های سنتی مجموعه قصه هایی هستند که از گذشتگان روایت شده و در کتاب های قصه آمده و در کنار آن نیز بعضی قصه هایی بازآفرینی شده است.
قصه های نو و نو که امروز برای بچه ها و نوجوانان مطرح می شوند اگرچه ساختار قصه دارند اما مباحثی که در آن ها مطرح می گردد مربوط به دنیا نو است و مسائل خانواده ها و بچه ها و نوجوانان امروزی را بیان می نمایند.
در قصه های نو قالب های قصه را شکسته اند و به نوعی این قصه ها به عمد نوشته شده اند که آموزش و تربیت را دنبال نمایند و این تفاوت قصه های سنتی با نو است.
ما می توانیم با استفاده از قصه بسیاری از حوزه ها را بهبود ببخشیم مثلاً در حوزه روانشناسی و یا حتی اقتصاد می توانیم با استفاده از قصه بسیاری از مسائل را کاهش دهیم و با آگاهی بخشی به جامعه به نوعی آموزش را دنبال کنیم.
کارشناسان فرهنگی ما باید ساختارمندی ها را ایجاد نمایند و به نوعی می توانیم ادعا کنیم که کشور قصه های دنیا هستیم و اگر کارشناسان در عصر قصه های نو، ایده پردازی نموده تا در حوزه های مختلف از آن استفاده کنیم می توانیم به این امر تحقق دهیم.
ما می توانیم با مطالبه گری از نهاد های مختلف مانند شهرداری ها به نحوی مکان هایی را برای قصه گویی در نظر بگیریم مثلاً در ناحیه بافت تاریخی می توانیم خانه قصه ایجاد کنیم تا علاقمندان به قصه گویی بپردازند.
برای استمرار در فعالیت های خود باید برنامه ریزی داشته باشیم و با دوری از کار های مقطعی در راستای ماندگاری رویداد ها گام برداریم.
ما باید تحول در قصه گویی ایجاد کنیم و با همکاری نهاد های مختلف در راستای قصه های نو گام برداریم.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران